Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-06@03:54:00 GMT

جریان اصلاح‌طلبی همان تجدیدنظر‌طلبی است

تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۵۲۸۴۵

جریان اصلاح‌طلبی همان تجدیدنظر‌طلبی است

ایام عاشورای امسال، انتشار متنی از میرحسین موسوی کاندیدای اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در فضای رسانه‌ای کشور خبرساز شد؛ متنی که در آن حملات تندی به جمهوری اسلامی و مدافعان حرم مبارز با داعش و تروریست‌های مسلح شده بود.

روزنامه ایران:  اگرچه از مدتی پیش محدودیت‌های حصر برای موسوی و کروبی تا حد زیادی تسهیل شده و امید می‌رفت رفتار گذشته خود را اصلاح‌ کنند، اما اقدام اخیر میرحسین موسوی نشان داد وی مسیر سراشیبی و سقوط را که از سال 88 شروع شده بود با سرعت بیشتری در حال طی کردن است و حد یقف این تندروی و خروج او از مدار عقلانیت و انصاف و ارزش‌های انقلاب مشخص نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بیانیه اخیر او حتی مرزبندی وی با تروریست‌هایی نظیر داعش را هم از بین برده و حضور فداکارانه نیروهای ایران و حزب‌الله در سوریه علیه داعش را شوم و کجروی و «جرائم ننگین» خوانده است! و در بخش دیگری با ادبیات وقیحی یکی از شهدای بزرگ مدافع حرم را مذمت کرده است. در کنار متن این بیانیه، آنچه مایه تعجب بود سکوت حامیان دیروز موسوی است که با سکوت از کنار‌ آن گذشتند و به‌جز برخی شخصیت‌ها همچون غلامحسین کرباسچی یا عباس عبدی، شخص خاص دیگری حاضر به موضع‌گیری نشده بود. برای بررسی این بیانیه - که گفته می‌شود متن مقدمه کتاب بیانیه‌های موسوی به زبان عربی است - و وضعیت فعلی جریان اصلاحات، تسنیم با علیرضا شجاعی‌زند؛ دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس گفت‌و‌گویی انجام داده است.


   انقلاب و تجربه واگرایی ها
آقای موسوی خیلی پیش‌تر از این، از مسیر و ممشای اصلاح‌طلبی بیرون افتاده بود؛ چنان که اصلاح‌طلبان هم خیلی بر این ممشا پایدار نماندند؛ بررسی آقای موسوی و رادیکالیسم وی مستلزم اشاره به برخی نکات مقدماتی است که در سؤال شما هم بود. من ناگزیر به به برخی از آن نکات که اختصاص به ایشان هم ندارد و در اشخاص و جریانات دیگر هم کمابیش تاثیرگذار بوده می‌پردازم. در ادامه اگر مجالی بود اندکی هم در باب خود ایشان و شبه‌بیانیه‌ای که صادر کردند، مطالبی را عرض خواهم کرد. این را هم باید بگویم که بعضی از رخدادها و بعضی از شخصیت‌های سیاسی اجتماعی را نمی‌شود تبیین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کرد؛ نه اینکه مطلقا نشود؛ اما بیشتر مناسب تبیین‌های روانشناختی هستند و مستلزم تاملات علم‌النفس. در بعضی از پدیده‌ها و اشخاص، تبیین‌های روان‌شناختی بهتر جواب می‌دهد؛ ماجرا را بهتر توضیح می‌دهد.این را عرض کردم تا بگویم حتی اگر قرار باشد پس از اشارات مقدماتی، بحثی راجع به ایشان بکنیم، بیشتر باید از این مدخل وارد شد و استفاده کرد. تبیین‌های دیگری هم کرده‌اند؛ اما گمانم این است که تبیین‌ روانشناختی بهتر می‌تواند مسئله را توضیح دهد.یکی از آن مقدمات ضروری برای بررسی این موضوع، بحث «واگرایی‌ها» است. از آغاز انقلاب و در جمهوری اسلامی، تجربه واگرایی‌های متعددی را داشته‌ایم. از ابتدای شکل‌گیری حرکت انقلابی، به مثابه یک پدیده گسترده و یک واقعه فراگیر، این پدیده را داریم تا پس از پیروزی. از لحظه‌ای که پیروزی درک می‌شود تا رسیدن به موقعیتی کمابیش مستقر، کشاکش‌ها و به تبع آن، واگرایی‌ها هم وجود دارند. ائتلاف‌های سست و ناپایدار اولیه، در آستانه پیروزی و پس از آن، دستخوش کشاکش می‌شوند و واگرایی‌ها رخ می‌نمایند و پس از استقرار و تثبیت تدریجی نظام جمهوری اسلامی هم تداوم پیدا می‌کنند. لذا می‌توان گفت که در سراسر دوره چهل و چند ساله جمهوری اسلامی این واگرایی‌ها وجود داشته است.


   سه سؤال اصلی و بی‌پاسخ جریان اصلاحات
امروزه دیگر آشکار شده است که اصلاحات یک اسم مغایر یا لااقل، تهی از معنا برای آنها است. یعنی با معنای حقیقی و کاربردی‌اش بیگانه است. از ابتدا هم به‌روشنی معرفی نشد و به معنای درست آن به‌کار نرفت. جریان اصلاحات را غالباً به انتخابات سال 76 و توفیق آقای خاتمی در به دست گرفتن دولت منتسب می‌کنند؛ اما به‌کارگیری این اصطلاح متعلق به این مقطع نیست. نه مربوط به برهه فعالیت‌های انتخاباتی ایشان است و نه حتی به سال اول فعالیت ایشان برمی‌گردد. این تعبیر و اصطلاح به‌تدریج شکل گرفت؛ همان موقع هم کسی آن را به‌روشنی معنا و معرفی نکرد.جالب و شاید عجیب است که با گذشت بیش از دو دهه از این ماجرا هنوز به این سه سؤال اصلی و اساسی در باب آن پاسخی نداده‌اند. یک اینکه موضوع اصلاح چیست و چه چیزی را قرار است اصلاح کنند؟ دوم اینکه روش و راهبرد ایشان برای اصلاح چیست؟ و بالاخره مبنای‌شان برای اصلاحات چیست؟ شما برای اینکه چیزی را اصلاح کنید نیاز به اصول و مبانی پیشینی دارید؛ چرا؟ چون با امعان به آن است که به وضعیت و موقعیت ناسالم پی برده‌اید. آن مبنا و آن الگو و مدل مطلوب چیست و از کجا آورده‌اید؟ این سه سؤال را هنوز پس از این مدت، پاسخ نداده‌اند. عامداً هم پاسخ نداده‌اند و نمی‌دهند که در جای خودش باید درباره آن بحث کرد.


این حاوی یک نکته بدیهی و روشن است و اگر آن را بپذیرید به این نتیجه خواهید رسید، آن جریانی که در صحنه سیاسی جامعه ایران به اسم «اصلاح‌طلب» مشهور است، در واقع یک جریان «تجدید‌نظر‌طلب» است و آن اسم را به غلط برخود نهاده است. اسم دقیق و با‌ مسمای آن، همان تجدید‌نظرطلبی است. تجدیدنظرطلب یعنی چه؟ یعنی جریانی که به دنبال اصلاح است، اما بی‌اعتنای به مبانی برپادارنده آن پدیده؛ یا به دنبال اصلاح است با استمداد از مبانی دیگر.


تجدیدنظرطلبی اساساً وقتی موضوعیت پیدا می‌کند و مسأله‌مند می‌شود که ناظر به تجدیدنظر در اصول باشد نه صرف تغییر تکنیک‌ها، تاکتیک‌ها و راهبردها. شما ممکن است بنا به ضرورت یا مصالحی، خط‌‌مشی و حتی مسیرتان را عوض کنید و در عین حال به حفظ مبانی و مراقبت از اهداف و آرمان‌ها اهتمام داشته و پایبند باشید. در این حالت شما اصلاح‌‌طلبید و نه تجدیدنظرطلب. تجدیدنظرطلب کسی است که اصول و مبانی را تغییر می‌دهد و جابه‌جا می‌کند. به همین دلیل است که می‌گویم ایشان، صرف‌نظر از عنوانی که بر خود گذارده‌اند یک جریان تجدیدنظرطلب هستند. به این معنا که یا در صددند تا اصولی را که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بر پایه آن شکل گرفته است، تغییر دهند یا می‌خواهند اصلاحاتی را در این نظام، بر پایه مبانی دیگری شکل دهند؛ مبانی‌ای که از جای دیگری گرفته شده است و خیلی هم غریب و ناشناخته نیست؛ اتفاقاً آن را آشکارا ابراز کرده‌اند و می‌کنند؛ مبانی مأخوذ از غرب و مدرنیته.


می‌خواهند جمهوری اسلامی را از میانه‌های راه به نفع مدرنیته مصادره کنند. می‌خواهند جمهوری اسلامی را به نحوی اصلاح کنند که همراهی، سازگاری و همسویی هرچه بیشتری با مدرنیته داشته باشد. لذا اگر بخواهیم به مفاهیم و کلمات وفادار باشیم و معانی را به‌درستی منتقل کنیم از این جریان باید با عنوان تجدیدنظرطلب یاد کرد نه اصلاح‌طلب. حال با چنین زمینه‌ای باید نظر کرد که آقای موسوی در کجای این ماجرا قرار گرفته است. آقای موسوی قابلیت تحلیل ساختاری، تحلیل مثلاً معرفتی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یا تاریخی ندارد. پدیده موسوی چیزی متفاوت از اصلاحات است. برای ظهور و رشد جریان موسوم به اصلاحات البته قائل به تحلیل‌های کلان و فرافردی هستم؛ این پدیده و حتی آن چیزی که به عنوان جنبش سبز ظاهر شد و به‌سرعت هم فروپاشید، قابلیت تحلیل ساختاری، اجتماعی و فرهنگی دارد و می‌شود حتی در نسبت با تحولات جهانی نیز آنها را فهم و تحلیل کرد؛ اما آقای موسوی را نه. به نظرم او بیشتر قابلیت تحلیل فردی دارد. یک مسیر تحلیلش، همان بحث‌های نفسانی است که من جرأت ورود به آن را ندارم و تخصص و صلاحیتش را هم ندارم؛ چون نیازمند دانش روانشناختی و علم‌النفس است.


   میرحسین موسوی دچار توهم شده است
یکی از رویه‌های غلط و رایج در فضای سیاسی ایران همین است که مناصب و مدیریت‌های اعطاشده به افراد، از اعتبار و جایگاهی فراتر از حد و اندازه‌ای که هستند برخوردار می‌شوند؛ تا جایی که پس از برکناری یا خاتمه مسئولیت هم همچنان با آن فرد باقی می‌مانند. عجیب‌تر آنکه قاطبه ایشان هم بی‌میل نبوده‌اند که به این موقعیت سازمانی و نقش تعریف شده خود در ساختار جمهوری اسلامی، ماهیت فکری و ایدئولوژیک ببخشند و خود را به عنوان نظریه‌پرداز و سردمدار مکتب یا گفتمانی متفاوت از دیگران معرفی کنند. این روحیه را شما در اشخاص متعددی در جمهوری اسلامی می‌بینید. کسانی که حسب انتخاب یا انتصابشان در این موقعیت‌های ویژه، مدتی کم یا زیاد در مسند و مسئولیت بوده‌اند. آقای موسوی در حالی به چنین توهمی دچار شد و دچار است که هیچ جوهر و نشانه‌ای‌ از آنچه دیگران از او انتظار و مطالبه دارند، در او نیست. کمتر اثر، تألیف و ایده‌ای که فراتر از سخنوری‌های رایج و ستون‌‌نویسی جراید باشد از ایشان سراغ است. اگر تنها سخنرانی مورد اعتنای ایشان در اواخر دهه هفتاد را که در تعریض قائلین به «توهم توطئه» ایراد شد، کنار بگذارید؛ هیچ نظر و عمل قابل اعتنایی در حد و اندازه رهبری یک جنبش سیاسی در او وجود ندارد. جالب آنکه از دانش و تخصص آکادمیک مرتبط با این قبیل موضوعات و مسائل هم هیچگاه برخوردار نبوده‌ است. این واقعیت‌های فردی در باب آقای موسوی را نمی‌توانید نادیده بگیرید؛ وقتی که قرار است به تحلیل رفتارهای ایشان در صدور بیانیه و شبه‌بیانیه‌های بی‌موقع بپردازید.


آقای موسوی را همچنین می‌توان از مسیر «خطاهای تحلیلی» و «زمان‌ناشناسی» و «زمینه‌نشناسی‌»اش شناخت و تحلیل کرد. من به دو تا از خطاهای مهم ایشان اشاره می‌کنم و در می‌گذرم؛ خطای اول او همان دچار شدن به «توهم رهبری جنبش» از مسیر صدور بیانیه‌های پشت هم به منظور تداوم‌بخشی به اعتراضات خیابانی بود. در حالی که اگر او، با هر قصد و هدفی که در سر داشت، ضمن حفظ موضع اعتراضی خود، به نتیجه انتخابات تن می‌داد، می‌توانست به احتمال زیاد، پیروز انتخابات بعدی باشد. اگر صبر می‌کرد و بر همان منوال و مواضع ماقبل از انتخابات می‌ماند؛‌ می‌توانست از مسیر قانونی، البته با چهار سال تأخیر، به همان نقطه‌ای برسد که سودایش را داشت. می‌توانست رئیس جمهور همین نظام و توسط همین شورای نگهبان شود. چنانکه افراد به لحاظ فکری، نزدیک به او چهار سال بعد، دولت اعتدال را تشکیل دادند و دوستانی از حلقه‌های پیرامونی او را به وزارت و معاونت و مدیریت رساندند. او با اینکه سالیان مهم و زیادی را در مسئولیت بود و سالیان درازی هم فرصت رصد و مطالعه ایران را داشت و از مشورت‌های متفکرین و مطلعین بسیاری هم بهره برده بود و کرسی دانشگاهی هم داشت، اما به هیچ رو جامعه ایران و ظرفیت‌ها و قابلیت‌های جمهوری اسلامی را نمی‌شناخت و هنوز هم نمی‌شناسد.


   بیانیه اخیر موسوی تمام اندوخته 11 سال عسرت وی را بر باد داد
اشتباه دوم او همین شبه‌‌بیانیه‌ای است که در این اواخر صادر کرده است. عجیب است که او از این فرصت و توفیق اجباری که به دلیل حصر نصیبش شده بود، چندان استفاده نکرده و در همان فضای بسته‌ای که دیگران برایش ساخته بودند، متوقف مانده و فهم و درک و شناخت خود از واقعیت‌های جهانی و جامعه ایران را ارتقا نبخشیده است. او به هر صورت ده یازده‌ سالی را در حصر بود و همین برای او یک موضع مظلوم‌نمایانه ایجاد کرده بود و دوستان و غیر دوستانش منتظر بودند تا ببینند که چه تحفه‌ای با خود دارد و چه استفاده‌ای از فرصت گشایش‌های اخیر خواهد کرد. او این بار هم می‌توانست صبر پیشه کند و با سکوتش از آن استفاده ببرد تا اگر در آینده سیاسی ایران هم نقشی به عنوان کارگزار پیدا نمی‌کند، لااقل به عنوان یک چهره سیاسی مطرح، باقی بماند. این بیانیه اما تمام این یازده سال و پتانسیلی را که در اطراف آن ایجاد شده بود و می‌توانست به نفع خود مصادره نماید، بر باد داد و همه را شوکه کرد.اینجاست که عرض می‌کنم، رفتار موسوی را جز به نحو فردی و از مسیر ویژگی‌های شخصیتی نمی‌توان تحلیل کرد. اینجاست که آن فقر سیاسی و نظری و شناختی به اضافه کاتالیزور نفسانیات، دامن او را گرفته است و رها نمی‌کند.  


   بیانیه موسوی آن‌قدر ضعیف و بی‌قدر است که نمی‌توان آن را محصول چند فکر دانست
بیانیه منتشره به لحاظ قالب و محتوا در سطح سه و چهار است. نه محوربندی درستی دارد و نه اجزای منسجم و نه فحوای مهم و تأثیرگذار. برخی با اشاره به برخی قرائن می‌گویند که برایش نوشته‌اند. من اما با اشاره به همان قرائن آن را رونویسی خود موسوی از نوشته‌ها و سخنان دیگران می‌دانم و به تحلیل معتقدم که در خلوت و به تنهایی نوشته؛ شاید به حلقه اول هم به نحوی داده ‌است و یک تأییدی هم گرفته باشد چون آن‌قدر ضعیف و بی‌قدر است که نمی‌توان آن را محصول چند فکر دانست. در حد یک نگارش ژورنالیستی متوسط و در حد سایت‌های عامه‌پسند! نه پیامی دارد و نه حرف روشنی. یک نوع واکنش از روی عصبانیت است؛ نسبت به فردی که ایشان را رنجانده؛ به‌خاطر نقشی که در جمع کردن اعتراضات پس از 88 داشته است.


  دوستداران موسوی دچار یأس و سرخوردگی شده‌اند و در کما به‌سر می‌برند
گویا حرف‌های مهم‌تر و مبنایی‌تری برای گفتن نداشته و هیچ ایده و انگیزه‌ای هم برای نشان دادن چشم‌اندازهای بلندتر در سر ندارد. پس او رهبر چه جنبشی است و چه رهنمودی برای چشم به راهان که طی این سال‌ها درخواست رهایی او را از حصر داشتند؟ چه شوکی به این جماعت، پس از خواندن آن وارد شد. علت سکوت این جمع کثیرِ مطالبه‌گر و معترض دائمی در قبال این قضیه را باید در همین جا جست؛ این نیست که مثلاً خواسته‌اند جانب او را بگیرند یا نخواسته‌اند که در حمایت از او هزینه ‌کنند. خیر؛ جایی برای حمایت باقی نگذارده است. به‌عینه معلوم شد که موسوی در حصر برای ایشان به‌مراتب بهتر از موسوی بیانیه‌نویس است. به نظرم دوستان و دوستداران ایشان دچار یأس و سرخوردگی شده‌اند و در کما به‌سر می‌برند. به هر صورت این دو مصداق از اشتباهات موسوی است که تعیین‌کننده هم بوده‌اند و مؤید آنکه آقای موسوی را جز از مسیر وارسی‌های فردی نمی‌توان تحلیل کرد.


نکته آخر هم اینکه، اصلاحات یک مسأله هنوز حل نشده است و یکی از مسائل و سرعت‌گیرهای جمهوری اسلامی است که برای سال‌ها باقی خواهد ‌ماند؛ آقای موسوی اما، یک مسأله پایان یافته است. او هرچقدر هم که اندوخته بود، به یک‌باره از دست داد. هم بخش قابل توجهی از سرمایه اجتماعی اصلاحات را به فنا داد و هم اندک سرمایه‌ای را که به واسطه این ده یازده ساله عسرت به‌دست آورده بود؛ لذا چه چیز دیگری می‌ماند که بتوان راجع‌ به آقای موسوی گفت؟ به نظرم بعد از این هرچه بگوییم، اتلاف وقت است!

 

انتهای پیام/

 

 

 

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: جمهوری اسلامی آقای موسوی جریان اصلاح واگرایی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۵۲۸۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آماده شدن سایت های مسکن در چهار شهر استان کرمان

به گزارش خبرنگار مهر، سیدمصطفی آیت اللهی موسوی، صبح یکشنبه در گروه کاری نهضت ملی شمال استان کرمان گفت: دستگاه‌های خدمات رسان موظف به تأمین زیرساخت‌های آب و برق در سایت‌های مسکن هستند.

وی، افزود: زمین‌های طرح‌های نهضت ملی مسکن و جوانی جمعیت در چهار شهر ریحان‌شهر، بردسیر، خواجو شهر و بم آماده شده و در هفته‌های آینده در اختیار مردم قرار می‌گیرد.

موسوی، تصریح کرد: سایت‌های راین، نرماشیر، نظام‌شهر، گلباف، نجف‌شهر، چترود، هجدک و ارزوئیه آماده شده و منتظر دریافت مصوبه از کارگروه هستند.

معاون عمرانی استاندار کرمان افزود: سایت‌های کرمان، کوهساران، بافت، شهربابک، خرسند، بم و رفسنجان نیز مراحل آخر آماده‌سازی را می‌گذرانند و به زودی جهت ساخت و ساز واگذار می‌شوند.

وی همچنین از انجام مراحل کار در سایت‌های نهضت ملی مسکن بافت، خرسند، انار، باغین و فاز دو ماهان، رفسنجان، اندوهجرد، شهداد و گنبکی خبر داد.

کد خبر 6097489

دیگر خبرها

  • سرکوب دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین با لابی رژیم صهیونیستی صورت می‌گیرد
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • حال و هوای انتخاباتی در ۱۵ استان
  • آماده شدن سایت های مسکن در چهار شهر استان کرمان
  • اعتراض پوچ و خطرناک علیه ایران/ ژیمناستیک دستمایه تمامیت خواهی و منفعت طلبی سهم خواهان
  • مصر: جنگ طلبی اسرائیل امنیت کل منطقه را تهدید می کند
  • آموزش صلح و صلح‌طلبی، سنگ بنای روابط انسانی
  • روایتی از سرگذشت سید عباس موسوی + فیلم
  • بایدن از ابتدای سال ۲۰۲۴ تاکنون ۱۴۸ اشتباه لفظی مرتکب شده است
  • واکنش عباس عبدی به سخنان مهدی نصیری: اصلاح‌طلبی و براندازی دو راهبرد غیر قابل جمع است